اگر آقای خاتمی در روز جمعه 12 اسفند پای صندوق رای حاضر نمیشد و به تبع این حضور و برای توجیه آن بیانیهای صادر نمیکرد، شاید اثبات این ادعا که انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی تأثیر شگرفی بر روند جریان شناسی سیاسی کشور و آرایش آنها داشته و خواهد داشت، دشوارتر بود، اما حضور پرشور مردم در صحنه انتخابات و برگزاری یکی از آرامترین انتخابات سالهای اخیر که نماد تخلیه ظرفیتهای اجتماعی افراطیون بود، نشان داد که نظام جمهوری اسلامی در روند تثبیت گفتمان اصیل امام و رهبری و نهادینه ساختن آن در عرصه اجتماعی (به رغم فراز و نشیبهای گذشته و گذر نسلی) در عرصه انتخابات نهم به نصاب ارزشمندی دست یافته است.
برای شناخت دقیقتر ریشههای این تحول، اگرچه مرور برخی از مواضع جریان موسوم به اصلاحطلب برای دوستداران انقلاب و اسلام ملالآور است، اما تنها به یک گزاره از آنها اکتفا میشود. آقای سعید حجاریان مدیرمسئول روزنامه صبح امروز در سال 1378 در مخالفت با نامگذاری این سال از سوی مقام معظم رهبری به نام سال امام خمینی (ره) در روزنامه مورخه 8/2/1378 با اذعان به رویگردانی عناصر این جریان از خط امام مینویسد: علت اصلی برگشت از دیدگاههای حضرت امام این بود که اصلاً مردم و جوانان این روش را نمیپذیرفتند، ثانیاً امام (ره) طرفدار جامعه تکصدایی و تکحزبی بود که با مواضع بعدی گروههای خط امام تطابق نداشت و ثالثاً ایدههای امام فقط برای ایجاد انقلاب مفید بود و از آن ایدهها برای استمرار جمهوری اسلامی نمیشود استفاده کرد.
مدعیان اصلاحطلبی برای توجیه واگرایی خود از ارزشهای دینی، اگر چه واژههایی چون جامعه مدنی، توسعه سیاسی و اصلاحات را به عنوان تابلویی برای توجیه عبور خود از ارزشهای اسلامی و شاخصههای نظام دینی برگزیده بودند، اما به دلیل سرمستی و غرور از قدرت در آن سالها هیچ ابایی نداشتند که امام (ره) را مظهر پوپولیسم قلمداد کنند و او را در همان ایام به موزه تاریخ بسپارند و شاید مهمترین سختی و دشواری سالهای اخیر و پس از عبور از دوران بحرانی حضور مدعیان اصلاحطلبی در قدرت را بتوان احیای ارزشهای اسلامی و تثبیت آرمانهای امام (ره) دانست که البته بار اصلی آن بر دوش رهبر معظم انقلاب، امام خامنهای بود که البته آثار آن در عرصه اجتماعی از انتخابات دوم شوراها به بعد آشکار شد.
ریشه اصلی فتنه بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری نیز در همین معنا بود، چرا که عناصر این جریان به رغم پیشینه تاریک گذشته، آنگاه که در این انتخابات مجدداً تابلو دفاع از گفتمان امام را بر دست گرفتند، نتوانستند اعتماد مردم را در یک فرآیند طبیعی و مردمسالارانه جلب کنند که البته حوادث تأسفبار بعد از انتخابات دهم در به خیابان کشانیدن هواداران، که بسیاری از آنها از عمق این روند آگاهی نداشتند، محصول همین پارادوکس رفتاری بود.
در ماههای اخیر عناصر محوری این جریان مبتنی بر همان توهم یا شاید با پیشبینی شکست در انتخابات ابتدا بحث مشارکت مشروط و پس از آن هم سناریوی عدم مشارکت را برگزیدند و با این تصور که با سوار شدن بر امواج نارضایتیهای اجتماعی به دلیل تشدید تحریمها و فشارهای دشمنان بیرونی، قادر خواهند بود که به زعم خود درصد کاهش مشارکت را به نام خود ثبت و از این طریق طلبکارانه فرصتی برای بازگشت به عرصه سیاسی بیابند، اما حضور پرشور مردم در انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی و کسب نصاب بالای 2/64 درصدی نشان داد که در خوشبینانهترین حالت و در مقایسه با انتخابات ششم مجلس شورای اسلامی که عناصر این جریان اکثریت را کسب کرده بودند، ظرفیت آنها در شرایط کنونی تنها دو درصد است و این خود میتواند معیاری باشد برای آن مدعای آغازین که انتخابات نهم فرازی مهم در عرصه جریانشناسیسیاسی کشور است و باید فرآیندهای آینده را مبتنی بر همین تحول رصد و ارزیابی کرد و شاید حضور آقای خاتمی در پای صندوقهای رأی را نیز در خوشبینانهترین حالت مبتنی بر همین برآورد دانست.
اما در حوزه اصولگرایی نیز میتوان این فرآیند را در ابعادی دیگر ملاحظه کرد و آن اینکه حوادث فتنه بعد از انتخابات دهم و همچنین ماجرای 11 روز خانهنشینی، ضرورت پالایش این جریان از وابستگان یا ساکتین فتنه و حلقه انحرافی را به گفتمان روز این جریان تبدیل کرد و طیفبندیهای میان جریان اصولگرایی به رغم مواضع دلآزار برخی از فعالان، از یک شاخص مهم برخوردار بود که آن هم خلوصگرایی و پالایش جریان از تندرویها و انحرافات بود که این امر اگرچه در میان نخبگان و فعالان در عرصه تبیین فهرستها بروز یافته بود، اما مردم نیز با آرای هوشمندانه خود بر آن صحه گذاشتند و نشان دادند که در انتخاب خود در عین توجه به اصول و ارزشها، از تندرویها و کژیها بیزارن
.: Weblog Themes By Pichak :.